جدول جو
جدول جو

معنی بزرگ عطا - جستجوی لغت در جدول جو

بزرگ عطا
(بُ زُ عَ)
بزرگ دهش. بسیاربخشش:
صفتش مهتر گشاده کف است
لقبش خواجۀ بزرگ عطا.
فرخی.
ای ستوده خوی ستوده سخن
ای بلنداختر بزرگ عطا.
فرخی.
خدایگان جهان خسرو بزرگ عطا
روا نداشت یکی بنده بی عطا دیدن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
بزرگ عطا
بسیار بخشش
تصویری از بزرگ عطا
تصویر بزرگ عطا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ زُ عَفْوْ)
آنکه عفو و گذشت او بزرگ باشد. با عفو بسیار:
پاکیزه دین و پاک نژاد و بزرگ عفو
نیکودل و ستوده خصال و نکوشیم.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(بَ گِ عِ / عَ)
انیسون بری، که گیاهی است. (از فرهنگ فارسی معین). گل عطر. عطر. عطری. رجوع به انیسون شود، متمایل ساختن. پیچیدن. برگرداندن.
- عنان برگراییدن، عنان پیچیدن:
چو تو برگرایی ز بربر عنان
به گردن برآریم یکسر سنان.
فردوسی.
، به مجاز، برگزیدن. انتخاب کردن برای آزمودن:
نخستم برگراییدی و لختی آزمون کردی
چو گفتم هرچه خواهی کن فسار از سر برون کردی.
فرخی.
اسب و اشتر، زرّ و سیم و جام و خود و مشک ناب
رام گیر و برفشان و برفراز و برگرای.
منوچهری.
هولاکوخان را به میزان کفایت و کیاست برگراییدم. (جامع التواریخ رشیدی). و رجوع به گراییدن شود
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ)
دارندۀ پای بزرگ.
لغت نامه دهخدا
تصویری از برگ عطر
تصویر برگ عطر
برگ بو از گیاهان عطری
فرهنگ لغت هوشیار